بسم الله الرحمن الرحیم-خاطرهای از دوران قبل ازانقلاب- نزدیکی های انقلاب- توی دهه محرم-با سرگروه- تعداد شش نفری-جلسه داشتیم- ایشان به سات نگاه کرد فرمودنده یک جلسه روضه درسطح پست مدرنی توی خیابان قصر دشت برویم و شرکت کنیم جسله توی اطاق پذیرائی بود جای سوزن انداز نبود ما دم هال ایستادیم چندنفری رفتندومااکیپی کنارهم نشسته ایم یک سید پابه سن ایستاده روضه میخواندند منمتوجه شدم که ایشان از بچهگی امام حسین علیه السلام شروع کرده است وامام علیه السلام درکش وقوس مبارزات سیاسی است بقدری ایشان تنظیمی وتطبیقی جریان را با جریان سیاسی امام رحمت الله علیه با شاه کوک کرده بود که من بی اختیار سرم رابعنوان تائید حرکت میدادم وبفکر فرومیرفتم سرگروه درگوش من گفت الان من نجات اش میدهم- هروقت من پاشدم شماها پاشوید درحالیکه باگوشه خشم به زمین نگاه میکنید صلوات بفرستید وجلسه را ترک میکنیم- ایشان یک تیکه کاغذ رانوشت وداد که بدست ایشان برسد- ایشان نامه راخواند سری به تعجب تکان داد ونامه راخواند:" لطفا درباره مسائل سیاسی وخاص صحبت کنید- ایشان فرمودند ": من قول دادم که راجع مسائل سیاسی وخاص صحبت کنم وبر قول خودم هم هستم وهرکس در این باره سئوالی دارد از مجتهد سئوال کند وایشان بلند شد وماهم بلند شدیم عده ای لبخند بر لب وعدهای گیچ وریس مجلس مثل گرگ تیر خورده به مانگاه میکرد رفیقی سر گوشمیکردگفت چرتکه اش زده بود واقایان امروز چل وخورشترا با اشتها میزند